معنی
محروم کردن، اخته کردن، بی تخمدان کردن
سایر معانی: (به ویژه در مورد اسب) اخته کردن، (انگلیس - زمان انگلوساکسون ها و نرمان ها) خراج سلطنتی، مالیاتی که زمین داران به پادشاه می دادند
سایر معانی: (به ویژه در مورد اسب) اخته کردن، (انگلیس - زمان انگلوساکسون ها و نرمان ها) خراج سلطنتی، مالیاتی که زمین داران به پادشاه می دادند
دیکشنری
گوگل
فعل
castrate, caponize, emasculate, geld, mutilate, neuterاخته کردن
geld, spayبی تخمدان کردن
deprive, exclude, divest, evacuate, cut off, geldمحروم کردن
ترجمه آنلاین
ژل شده