معنی

لاف، جای زخم در صورت، زخم، بریدگی، خوش لباس، بد منظر، عاقل، زشت، زیرک، بریدن، زخم زدن، شکافدار کردن
سایر معانی: زخم عمیق، بریدگی عمیق، زخم شمشیر، (با آلت تیزی مثل دشنه) زخم زدن، بریدگی (عمیق و طولانی) ایجاد کردن، الت تناسلی زن، مقاربت جنسی، توخالی، پرحرفی کردن

دیکشنری

گشا
اسم
gashجای زخم در صورت
cut, notch, kerf, scission, gash, riftبریدگی
wound, ulcer, sore, lesion, trauma, gashزخم
brag, boast, jactitation, flatulence, flatulency, gashلاف
فعل
stab, gash, hack, slash, woundزخم زدن
cut, slice, sliver, carve, cut off, gashبریدن
gap, gashشکافدار کردن
صفت
wise, sober, sage, canny, gash, oracularعاقل
unsightly, unseemly, gash, uglyبد منظر
ugly, hideous, bad, obscene, bawdy, gashزشت
alert, shrewd, nimble, smart, clever, gashزیرک
fashionable, dressed in good taste, dressed with elegance, elegant in dress, gash, well-dressedخوش لباس

ترجمه آنلاین

گاز گرفتن

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.