gambol
معنی
طفره، جست، جست و خیز، ورجه ورجه، پرش کردن، جست و خیز کردن
سایر معانی: الیز، جفت و لگد، پایکوبی، ورجه ورجه در رقص
سایر معانی: الیز، جفت و لگد، پایکوبی، ورجه ورجه در رقص
دیکشنری
قمار
اسم
frolic, caper, saltation, frisk, gambol, curvetجست و خیز
gambolورجه ورجه
skip, leap, bounce, gambolجست
subterfuge, evasion, avoidance, runaround, elusion, gambolطفره
فعل
jig, tumble, skip, cavort, lope, gambolجست و خیز کردن
gambol, skipپرش کردن
ترجمه آنلاین
گامول
مترادف
bound ، caper ، carry on ، cavort ، cut ، cut a caper ، cut loose ، fool around ، frisk ، frolic ، hop ، horse around ، jump ، kibitz around ، kick up one's heels ، lark ، leap ، play ، prance ، revel ، roister ، rollick ، romp ، skip ، sport ، spring ، whoop it up