furor
معنی
دیوانگی، عشق مفرط، خشم زیاد
سایر معانی: جوش و خروش، غوغا، آشفتگی، جنجال، هیاهو، غضب
سایر معانی: جوش و خروش، غوغا، آشفتگی، جنجال، هیاهو، غضب
دیکشنری
خنده
اسم
madness, insanity, frenzy, dementia, craziness, furorدیوانگی
furorخشم زیاد
excessive love, furorعشق مفرط
ترجمه آنلاین
خشم
مترادف
ado ، agitation ، big scene ، big stink ، bustle ، commotion ، craze ، enthusiasm ، fad ، ferment ، flap ، free for all ، frenzy ، fury ، fuss ، hell broke loose ، hullabaloo ، hysteria ، lunacy ، madness ، mania ، outburst ، outcry ، rage ، row ، ruckus ، stir ، to do ، tumult ، uproar ، whirl