معنی

اخم، اخم کردن، روی درهم کشیدن
سایر معانی: ابرو در هم کشیدن، سگرمه در هم کشیدن، عبوس شدن، (با: on یا upon) با اخم نگاه کردن (به)، (مجازی) با بی میلی نگاه کردن به، ناچیز پنداشتن، از سر سیری (به چیزی) نگاه کردن، ناپسند شمردن، ناخشنودی نشان دادن، عبوسی، ترش رویی

دیکشنری

اخم
اسم
fret, frown, scowl, sulk, lour, lowerاخم
فعل
scowl, pout, frown, fret, lour, glowerاخم کردن
frownروی درهم کشیدن

ترجمه آنلاین

اخم کردن

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.