fraudulent
/ˈfrɒdʒələnt/

معنی

متقلب، چیز تقلبی، حیله گر، کلاه بردار، فریب امیز، گول زن
سایر معانی: دغلکارانه، فریب آمیز، حقه بازانه، با گوشبری، شیادانه، ساختگی، وانمودین، جعلی
[حقوق] متقلبانه، شیادانه، مزورانه

دیکشنری

جعلی
صفت
dishonest, fraudulent, adulterant, trickish, trickyمتقلب
fraudulentکلاه بردار
faithless, fraudulentگول زن
crafty, sly, cunning, artful, insinuating, fraudulentحیله گر
deceitful, deceptive, fraudulent, shiftyفریب امیز
adulterant, fraudful, fraudulentچیز تقلبی

ترجمه آنلاین

متقلب

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.