framed
معنی
ساخته، درست شده
[ریاضیات] کنج دار
[ریاضیات] کنج دار
دیکشنری
فریم
فعل
frameقاب کردن
frameقاب گرفتن
adjust, regulate, redact, formulate, frame, controlتنظیم کردن
frameچارچوب گرفتن
express, say, represent, tell, impart, bubbleبیان کردن
ترجمه آنلاین
قاب شده