معنی

عطر، رایحه و عطر، بوی خوش، چیز معطر
سایر معانی: رایحه
[شیمی] 1- بوى خوش، رایحه 2- خوشبویی، گل بویی (fragrancy هم می نویسند)

دیکشنری

عطر
اسم
perfume, fragrance, aroma, scent, odor, attarعطر
fragranceرایحه و عطر
fragrance, perfumeبوی خوش
fragranceچیز معطر

ترجمه آنلاین

عطر

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.