معنی

پرنده، مرغ، ماکیان، پرنده را شکار کردن
سایر معانی: (در اصل) پرنده (امروزه فقط در ترکیب به این معنی به کار می رود)، پرندگان، طیور، گوشت مرغ، گوشت ماکیان، گوشت پرندگان اهلی، (انواع پرندگان اهلی که گوشت آنها را می خوریم) ماکیان، خروس، غاز، بوقلمون، اردک (و غیره)، مرغ و خروس بالغ (در برابر جوجه)، مره

دیکشنری

مرغ
اسم
poultry, hen, bird, fowl, hen birdمرغ
bird, fowl, volantپرنده
poultry, fowl, henماکیان
فعل
fowlپرنده را شکار کردن

ترجمه آنلاین

مرغ

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.