معنی

زمان گذشته و اسم مفعول: fight، زمان ماضی واسم مفعول فعل fight

دیکشنری

مبارزه کرد
فعل
fight, militateجنگیدن
struggle, fight, joust, combat, conflictمبارزه کردن
war, fight, fray, battleجنگ کردن
fight, jar, quarrel, tussle, wrangleنزاع کردن
fightنبرد کردن

ترجمه آنلاین

جنگید

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.