معنی

پیش چشی، ازمایش قبلی، پیش بینی کردن
سایر معانی: (مزه ی اولیه ی هرچیز) پیش چش، پیش مزه، نمونه، پیش درآمد، مقدمه، مشتی از خروار

دیکشنری

پیشگویی
اسم
foretaste, prelibation, previewپیش چشی
foretasteازمایش قبلی
فعل
foretaste, dope, anticipate, prognosticate, augur, foreseeپیش بینی کردن

ترجمه آنلاین

پیش مزه کردن

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.