forejudge
معنی
تبعیض قائل شدن، از پیش قضاوت کردن
سایر معانی: قضاوت عجولانه کردن، پیش داوری کردن، (حقوق) اخراج یا خلع ید کردن (طبق دستور دادگاه)، تبعی قائل شدن
[حقوق] پیش داوری کردن، تبعید کردن، اخراج کردن، حکم خلع ید صادر کردن
سایر معانی: قضاوت عجولانه کردن، پیش داوری کردن، (حقوق) اخراج یا خلع ید کردن (طبق دستور دادگاه)، تبعی قائل شدن
[حقوق] پیش داوری کردن، تبعید کردن، اخراج کردن، حکم خلع ید صادر کردن
دیکشنری
فراموشی
فعل
forejudgeاز پیش قضاوت کردن
discriminate, forejudgeتبعیض قائل شدن
ترجمه آنلاین
پیش داوری