foreground
معنی
پیش نما، منظره جلو عکس، پیشصحن، نزدیک نما، زمین جلو عمارت
سایر معانی: جای برجسته و آشکار، محل دیدپذیر، چشمگیرگاه، پیش صحنه، جلو، پیش زمینه، نزدیک نما در برابر دور نما
[سینما] زمینه جلو تصویر - جلو - پیش زمینه - نزدیکترین قسمت تصویر به دوربین - پیش نما
[عمران و معماری] پیش زمینه
[کامپیوتر] پیش زمینه ؛ پیش صحن
سایر معانی: جای برجسته و آشکار، محل دیدپذیر، چشمگیرگاه، پیش صحنه، جلو، پیش زمینه، نزدیک نما در برابر دور نما
[سینما] زمینه جلو تصویر - جلو - پیش زمینه - نزدیکترین قسمت تصویر به دوربین - پیش نما
[عمران و معماری] پیش زمینه
[کامپیوتر] پیش زمینه ؛ پیش صحن
دیکشنری
پیش زمینه
اسم
foregroundپیش نما
foregroundمنظره جلو عکس
foregroundپیشصحن
foregroundنزدیک نما
foregroundزمین جلو عمارت
ترجمه آنلاین
پیش زمینه