معنی

تند رفتن، نقل مکان کردن
سایر معانی: (به سرعت و آسانی) عبور کردن، تند گذشتن، (به آسانی و سرعت) پرواز کردن، بال زدن، به اهتزاز درآمدن، (اسکاتلند و شمال انگلستان) یواشکی تغییر مکان دادن، جا عوض کردن، (انگلیس - عامیانه) غفلتا رفتن (به ویژه برای فرار از طلبکاران)، جیم شدن، (امریکا - خودمانی) همجنس باز (مرد)

دیکشنری

تکان خوردن
فعل
flitنقل مکان کردن
flit, fleetتند رفتن

ترجمه آنلاین

پرواز کردن

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.