flirt
معنی
حرکت تند و سبک، لاس، طنازی کردن، لاس زدن، عشقبازی کردن، اینسو و انسو جهیدن
سایر معانی: لاسیدن، لوندی کردن، عشوه گری کردن، کرشمه کردن، (با: with) به بازی گرفتن، بازی کردن با، (به طور نیمه جدی و سرسری) به کاری پرداختن، (با سرعت های ناموزون و یا به چپ و راست) حرکت کردن، (با بی قراری) جنبیدن، لولیدن، لول خوردن، حرکت تند، تکان، تکانه، آدم لاسی، اهل لاسیدن، پرکرشمه، (نادر) پرتاب کردن، (ناگهان) افکندن
سایر معانی: لاسیدن، لوندی کردن، عشوه گری کردن، کرشمه کردن، (با: with) به بازی گرفتن، بازی کردن با، (به طور نیمه جدی و سرسری) به کاری پرداختن، (با سرعت های ناموزون و یا به چپ و راست) حرکت کردن، (با بی قراری) جنبیدن، لولیدن، لول خوردن، حرکت تند، تکان، تکانه، آدم لاسی، اهل لاسیدن، پرکرشمه، (نادر) پرتاب کردن، (ناگهان) افکندن
دیکشنری
تلنگر
اسم
flirtحرکت تند و سبک
flirtلاس
فعل
flirt, gallivant, mash, philander, pickeerلاس زدن
flirt, gallant, gallivant, make loveعشقبازی کردن
flirtاینسو و انسو جهیدن
coquet, flirt, teaseطنازی کردن
ترجمه آنلاین
معاشقه