معنی

جنبش، سوسو، سوسو زدن، لرزیدن، پرپرزدن، در اهتزاز بودن
سایر معانی: (تند) باز و بسته کردن یا شدن، (تند) جنبیدن، (مانند شعله ی آتش در باد) لرزیدن، (نور یا سایه و غیره را) لرزاندن، پس و پیش بردن (به سرعت)، لرزش (شعله و سایه و غیره)، تکان تند، تندکوبه، احساس خفیف، نشانه ی ضعیف، (در پرده ی سینما یا صفحه ی تلویزیون و غیره) چشمک، چشمک زدن (تصویر)، (بیشتر در مورد پرندگان) بال زدن، (بال ها را) تند حرکت دادن، (جانورشناسی) دارکوب زرین (دارکوب بومی امریکای شمالی از جنس colaptes به ویژه c. auratus)
[سینما] تصویر متحرک - چشمک زدن - لرزش / لرزیدن تصویر
[کامپیوتر] چشمک زن
[برق و الکترونیک] لرزش ؛ تصویر لرزه نوسانهای متناوب نور با آهنگ از چند سیکل در ثانیه تا چند ده سیکل در ثانیه . در تلویزیون « ان تی اس سی» روش پویش هم - بافته مانع از بروز لرزه هایی باآهنگ 30 قاب در ثانیه می شود.

دیکشنری

سوسو زدن
اسم
flicker, gleamسوسو
movement, move, motion, cause, action, flickerجنبش
فعل
flicker, gleam, gleam, shimmer, glimmer, blinkسوسو زدن
shake, tremble, shudder, shiver, vibrate, flickerلرزیدن
flicker, flitter, flutterپرپرزدن
flicker, flutter, tiltدر اهتزاز بودن

ترجمه آنلاین

سوسو زدن

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.