معنی

فربه، گوشتی، گوشت دار، کوشتالو، بی استخوان
سایر معانی: چاق، گوشتالو، گوشت مانند، گوشتین، لحمی

دیکشنری

گوشتی
صفت
meaty, fleshyگوشتی
fat, beefy, corpulent, tubby, plump, fleshyفربه
fleshy, meatyگوشت دار
fleshyکوشتالو
fleshyبی استخوان

ترجمه آنلاین

گوشتی

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.