flair
معنی
فراست، استعداد، خصیصه، قوه تشخیص، بویایی، شامه سگ
سایر معانی: (دراصل) شم، قدرت بویایی، قدرت تشخیص، (عامیانه) کلاس، رفتار زیبنده، زیبندگی، برازندگی، فرزامی، ویرایی، قابلیت، ذوق، مجا قوه تشخیص
سایر معانی: (دراصل) شم، قدرت بویایی، قدرت تشخیص، (عامیانه) کلاس، رفتار زیبنده، زیبندگی، برازندگی، فرزامی، ویرایی، قابلیت، ذوق، مجا قوه تشخیص
دیکشنری
شاد
اسم
talent, flair, aptitude, gift, capacity, susceptibilityاستعداد
flairقوه تشخیص
acumen, intelligence, physiognomy, sagacity, intuition, flairفراست
feature, trait, flairخصیصه
smell, olfaction, flairبویایی
flairشامه سگ
ترجمه آنلاین
استعداد
مترادف
ability ، accomplishment ، aptitude ، aptness ، bent ، chic ، dash ، elegance ، faculty ، feel ، genius ، gift ، glamour ، head ، knack ، mastery ، panache ، pizzazz ، presence ، shine ، splash ، taste ، turn ، zip