flail
معنی
الت نوسانی هر چیزی، گندم کوب، خرمن کوب، شلاق زدن، کوبیدن
سایر معانی: دنگ، (با خرمن کوب) کوبیدن، (با چوب یا هر چیز خرمن کوب مانند) کتک زدن، (در مورد نهنگ یا ماهی بزرگ و غیره) با دم زدن
سایر معانی: دنگ، (با خرمن کوب) کوبیدن، (با چوب یا هر چیز خرمن کوب مانند) کتک زدن، (در مورد نهنگ یا ماهی بزرگ و غیره) با دم زدن
دیکشنری
جادوگر
اسم
flailالت نوسانی هر چیزی
flailگندم کوب
flail, thrasher, thrashing machine, threshing machineخرمن کوب
فعل
knock, beat, pummel, flail, drive, bruiseکوبیدن
thong, whip, thrash, whiplash, wallop, flailشلاق زدن
ترجمه آنلاین
فلیل