fixer
معنی
دلال، کارچاق کن، دوای ثبوت عکاسی
سایر معانی: شخص یا چیزی که درست یا ثابت یا ایستا می کند (رجوع شود به: fix)، (تداعی منفی) کار چاق کن، دلال در رشوه خواری یا پارتی بازی و غیره، دلاله (که کارش یافتن همسر برای دیگران است)، همسر یاب
[سینما] داروی ثبوت
سایر معانی: شخص یا چیزی که درست یا ثابت یا ایستا می کند (رجوع شود به: fix)، (تداعی منفی) کار چاق کن، دلال در رشوه خواری یا پارتی بازی و غیره، دلاله (که کارش یافتن همسر برای دیگران است)، همسر یاب
[سینما] داروی ثبوت
دیکشنری
رفع اشکال
اسم
broker, dealer, fixer, monger, middleman, chapmanدلال
fixer, jobberکارچاق کن
fixerدوای ثبوت عکاسی
ترجمه آنلاین
ثابت کننده