finespun

دیکشنری انگلیسی به فارسی

معنی

(نخ) ریز ریس، نازک، (پارچه) ریزبافت، لطیف، ریز تافته، ریز بافت، نازک رشته، نازک ریسته، باریک، دقیق، خیالی، غیرعملی
[نساجی] ریز بافت - ظریف - لیف و رشته نازک

ترجمه آنلاین

ریز خرد شده

مترادف

elegant ، exquisite ، fine ، graceful ، nice ، polished ، refined ، sophisticated ، subtle

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش