معنی

دارایی، سرمایه گذاری، مالیه، علم دارایی، سرمایهتهیه کردن، تهیه پول کردن، سرمایه گذاری کردن، در کارهای مالی داخل شدن
سایر معانی: (منابع مالی شخص یا سازمان یا کشور) مالیه، امور مالی، تدارکات مالی، پول یابی، علم مالیه، مالی شناسی، دارایی شناسی، تهیه کردن سرمایه، سرمایه (یا اعتبار مالی وغیره) فراهم کردن، پول رسانی کردن، پول یابی کردن، مال رسانی کردن
[حسابداری] مدیریت مالی
[عمران و معماری] بودجه
[صنعت] سرمایه گذاری، مالی، مربوط به امور مالی، مالیه، امور مالی
[حقوق] تأمین مالی کردن، تأمین بودجه، تأمین هزینه، مالیه
[ریاضیات] دارای، مال، امور مالی، تامین مالی کردن، تهیه کردن سرمایه، امکانات مالی، بودجه، مالی
[آمار] مالیه

دیکشنری

دارایی، مالیه، سرمایه گذاری
اسم
property, asset, wealth, finance, possession, estateدارایی
investment, enterprise, finance, investitureسرمایه گذاری
finance, exchequerمالیه
financeعلم دارایی
فعل
financeسرمایهتهیه کردن
financeتهیه پول کردن
invest, fund, financeسرمایه گذاری کردن
financeدر کارهای مالی داخل شدن

ترجمه آنلاین

امور مالی

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.