finagle
معنی
گول زدن، نقشه کشیدن، بازرنگی بدست اوردن، باحیله بدست اوردن
سایر معانی: (با حیله یا زرنگی) به دست آوردن، مرد رندی کردن، (رندانه) انجام دادن، (از کسی) در کشیدن، کلاشی کردن، نقشه کشیدن برای
سایر معانی: (با حیله یا زرنگی) به دست آوردن، مرد رندی کردن، (رندانه) انجام دادن، (از کسی) در کشیدن، کلاشی کردن، نقشه کشیدن برای
دیکشنری
سرزده
فعل
finagleبازرنگی بدست اوردن
plan, compass, engineer, machinate, map, finagleنقشه کشیدن
finagleباحیله بدست اوردن
dodge, outwit, deceive, defraud, dupe, finagleگول زدن
ترجمه آنلاین
فینگل