معنی

تکمیل کردن
سایر معانی: 1- بزرگتر یا گرد تر شدن، گوشت بالا آوردن، کمی چاق شدن، از لاغری در آمدن، عضله به هم زدن 2- (ورقه ی درخواست و غیره را)پر کردن، پر کردن

دیکشنری

پرکردن
فعل
complete, supplement, fulfill, perfect, augment, fill outتکمیل کردن

ترجمه آنلاین

پر کن

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.