fetish
معنی
طلسم، بت، صنم
سایر معانی: (مجازی - هر چیزی که بیش از حد معمول مورد علاقه یا پیروی باشد) وسواس، خوره ی چیزی بودن، بت واره ساختن (از چیزی)، جادو (اشیایی که به ویژه در نظر قبایل بدوی دارای قدرت ماورا طبیعه هستند)، اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده و موردپرستش قرارمی گرفتند، خرافات
سایر معانی: (مجازی - هر چیزی که بیش از حد معمول مورد علاقه یا پیروی باشد) وسواس، خوره ی چیزی بودن، بت واره ساختن (از چیزی)، جادو (اشیایی که به ویژه در نظر قبایل بدوی دارای قدرت ماورا طبیعه هستند)، اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده و موردپرستش قرارمی گرفتند، خرافات
دیکشنری
طلسم
اسم
talisman, spell, fetish, mascot, charm, amuletطلسم
fetish, ephod, idolصنم
idol, fetish, juju, eidolonبت
ترجمه آنلاین
طلسم
مترادف
bias ، craze ، desire ، fixation ، golden calf ، idée fixe ، leaning ، luck ، mania ، partiality ، penchant ، periapt ، predilection ، prejudice ، preoccupation ، prepossession ، proclivity ، propensity ، stimulant ، thing