favoritism
معنی
طرفداری، استثناء قائل شدن نسبت بکسی
سایر معانی: جانبداری، استثنا قائل شدن، تبعیض گذاری، پارتی بازی، ناروا گزینی، به پنداری، به پندار گرایی، بهزان گرایی
سایر معانی: جانبداری، استثنا قائل شدن، تبعیض گذاری، پارتی بازی، ناروا گزینی، به پنداری، به پندار گرایی، بهزان گرایی
دیکشنری
فانتزی
اسم
support, advocacy, favoritism, adherence, siding, partialityطرفداری
favoritism, favouritismاستثناء قائل شدن نسبت بکسی
ترجمه آنلاین
طرفداری
مترادف
discrimination ، inclination ، inequity ، nepotism ، one sidedness ، partisanship ، preference ، preferential treatment ، unfairness