favoritism
/ˈfeɪvərəˌtɪzəm/

معنی

طرفداری، استثناء قائل شدن نسبت بکسی
سایر معانی: جانبداری، استثنا قائل شدن، تبعیض گذاری، پارتی بازی، ناروا گزینی، به پنداری، به پندار گرایی، بهزان گرایی

دیکشنری

فانتزی
اسم
support, advocacy, favoritism, adherence, siding, partialityطرفداری
favoritism, favouritismاستثناء قائل شدن نسبت بکسی

ترجمه آنلاین

طرفداری

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.