fascination
/ˌfæsəˈneɪʃn̩/

معنی

فریفتگی، جذبه، افسون، فریبندگی، شیدایی
سایر معانی: شیفتگی، مجذوب شدگی، مسحور شدگی، خیرگی، گیرایی، شیفتگری، کشش

دیکشنری

شیفتگی
اسم
charm, spell, fascination, enchantment, glamor, incantationافسون
appeal, rapture, fascination, magnetismجذبه
mania, fascination, infatuationشیدایی
charm, seduction, glamor, fascination, temptation, glamourفریبندگی
aberration, bewitchment, fascinationفریفتگی

ترجمه آنلاین

شیفتگی

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.