fancy
معنی
سایر معانی: تخیل (به ویژه اگر بازیگوشانه یا هوسبازانه باشد)، پندارش، پنداشت، خیالبافی، هوس بافی، دوست داشتن، میل داشتن، گرایش داشتن، خواست، ویر، زیاده، بیش از حد، گزاف، پرنقش و نگار، پرجزئیات، خیال انگیز، تخیل کردن، پندارش کردن، خیال پروری کردن، انگاردن، گمان کردن، تصویر ذهنی، اندیش نخش، هوا و هوس، خیال باطل، کژپنداشت، وابسته به یا بر پایه ی تخیل، تخیلی، پندارشی، پنداشتی، تخیل پردازانه، هوس بافانه، پر تخیل، تصوری، مرغوب، از جنس عالی، بسیار ماهر، دشوار و نیازمند مهارت، تصورش را بکن ! می توانی باور کنی ؟
[نساجی] فانتزی - غیر معمول