معنی

خیال، هوس، تصور، وهم، قوه مخیله، پنداره، تجملی، تفننی، تصور کردن، پنداشتن، علاقه داشتن به
سایر معانی: تخیل (به ویژه اگر بازیگوشانه یا هوسبازانه باشد)، پندارش، پنداشت، خیالبافی، هوس بافی، دوست داشتن، میل داشتن، گرایش داشتن، خواست، ویر، زیاده، بیش از حد، گزاف، پرنقش و نگار، پرجزئیات، خیال انگیز، تخیل کردن، پندارش کردن، خیال پروری کردن، انگاردن، گمان کردن، تصویر ذهنی، اندیش نخش، هوا و هوس، خیال باطل، کژپنداشت، وابسته به یا بر پایه ی تخیل، تخیلی، پندارشی، پنداشتی، تخیل پردازانه، هوس بافانه، پر تخیل، تصوری، مرغوب، از جنس عالی، بسیار ماهر، دشوار و نیازمند مهارت، تصورش را بکن ! می توانی باور کنی ؟
[نساجی] فانتزی - غیر معمول

دیکشنری

تفننی
اسم
imagination, idea, conception, notion, image, fancyتصور
imagination, phantom, illusion, thought, fiction, fancyخیال
illusion, delusion, fantasy, fancy, specter, figmentوهم
fancy, fantasyقوه مخیله
lust, caprice, fad, whim, whimsy, fancyهوس
imagination, whim, fancyپنداره
فعل
imagine, fancy, conceive, visualize, trow, failتصور کردن
fancy, be keen on, be fond ofعلاقه داشتن به
deem, suppose, count, assume, take, fancyپنداشتن
صفت
fancy, luxe, deluxeتجملی
fancy, amusingتفننی

ترجمه آنلاین

فانتزی

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.