معنی

قحطی زده، گرسنه

دیکشنری

گمشده
فعل
starve, famishگرسنگی کشیدن
starve, famish, hungerگرسنگی دادن

ترجمه آنلاین

گرسنه

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.