معنی

پرت شدن، سقوط کردن، پایین افتادن
سایر معانی: افتادن

دیکشنری

افتادن
فعل
fall, fall down, crash, collapse, decline, dropسقوط کردن
prolapse, fall downپایین افتادن
digress, digress, overshoot, fall down, be thrown, deviateپرت شدن

ترجمه آنلاین

سقوط کردن

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.