fait accompli
معنی
عمل انجام شده
سایر معانی: (فرانسه) عمل انجام شده، بی برو برگرد، برگشت ناپذیر، کار شده، ازکار گذشته، pl عمل انجام شده
[حقوق] عمل انجام شده
سایر معانی: (فرانسه) عمل انجام شده، بی برو برگرد، برگشت ناپذیر، کار شده، ازکار گذشته، pl عمل انجام شده
[حقوق] عمل انجام شده
دیکشنری
انجام عملی
اسم
fait accompliعمل انجام شده
ترجمه آنلاین
عمل انجام شده