factual
/ˈfækt͡ʃuːəl/

معنی

واقعی، عملی، وابسته بواقع امر، حقیقت امری
سایر معانی: وابسته به یا دارای واقعیات، راستین بنیاد، راستینی، حقیقی، (برپایه ی اطلاعات و داده ها) داده ای، دادگانی، بودشی
[سینما] فیلم واقعی

دیکشنری

واقعی
صفت
real, actual, true, genuine, factual, concreteواقعی
practical, feasible, pragmatic, applied, practicable, factualعملی
factualوابسته بواقع امر
factualحقیقت امری

ترجمه آنلاین

واقعی

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.