معنی

موجود، پدیدار، باقی مانده، دارای هستی، نسخهء موجود و باقی
سایر معانی: یافت شو، در هستی، هست، باقی، نسخه ءموجود و باقی ازکتاب وغیره

دیکشنری

در حال حاضر
صفت
available, existing, stock, existent, present, extantموجود
remaining, residual, relict, extant, residuaryباقی مانده
extantدارای هستی
visible, conspicuous, extantپدیدار
extantنسخهء موجود و باقی

ترجمه آنلاین

موجود

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.