extant
معنی
موجود، پدیدار، باقی مانده، دارای هستی، نسخهء موجود و باقی
سایر معانی: یافت شو، در هستی، هست، باقی، نسخه ءموجود و باقی ازکتاب وغیره
سایر معانی: یافت شو، در هستی، هست، باقی، نسخه ءموجود و باقی ازکتاب وغیره
دیکشنری
در حال حاضر
صفت
available, existing, stock, existent, present, extantموجود
remaining, residual, relict, extant, residuaryباقی مانده
extantدارای هستی
visible, conspicuous, extantپدیدار
extantنسخهء موجود و باقی
ترجمه آنلاین
موجود
مترادف
actual ، alive ، around ، being ، contemporary ، current ، existent ، existing ، immediate ، in current use ، instant ، living ، not lost ، present ، present day ، real ، remaining ، subsisting ، surviving ، undestroyed