expurgate
معنی
تطهیر کردن، حذف کردن، تصفیهء اخلاقی کردن
سایر معانی: (مطالب زننده یا نامناسب را از متن زدن) هرزه زدایی کردن، تنقیح کردن
سایر معانی: (مطالب زننده یا نامناسب را از متن زدن) هرزه زدایی کردن، تنقیح کردن
دیکشنری
از بین بردن
فعل
exorcise, cleanse, exorcize, expurgate, lustrate, purgeتطهیر کردن
delete, eliminate, omit, elide, dele, expurgateحذف کردن
expurgateتصفیهء اخلاقی کردن
ترجمه آنلاین
تخليه كردن
مترادف
bleep ، bleep out ، blip ، blue pencil ، bowdlerize ، clean up ، cleanse ، decontaminate ، lustrate ، purge ، purify ، sanitize ، screen ، scrub ، squash ، sterilize