expository
/ɪksˈpɒzɪtr/

معنی

نمایشی، توضیحی، تفسیری
سایر معانی: وابسته به شرح و بیان، شرحی، توصیفی
[سینما] شروع تفسیری

دیکشنری

توصیفی
صفت
explanatory, expository, expositiveتوضیحی
interpretive, interpretative, expository, expositive, paraphrasticتفسیری
dramatic, exhibitive, demonstrative, expository, flashy, scenicنمایشی

ترجمه آنلاین

توضیحی

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.