معنی

کاوش کردن، اکتشاف کردن، سیاحت کردن، پیگردی کردن
سایر معانی: (سفر اکتشافی کردن) سیاحت کردن، بازدید کردن، گشتن، یابندگی کردن، یابیدن، جهان پژوهی کردن، گیتی پژوهی کردن، (بادقت مورد) بررسی و امتحان قرار دادن، پی گردیدن، وارسی کردن
[عمران و معماری] پوییدن
[برق و الکترونیک] تحقیق کردن، اکتشاف

دیکشنری

کاوش کنید
فعل
explore, prospectاکتشاف کردن
explore, delve, dig, probe, prog, forageکاوش کردن
tour, explore, make a tour, travelسیاحت کردن
explore, seek, trackپیگردی کردن

ترجمه آنلاین

کاوش

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.