معنی

ممیز، متخصص، خبره، کارشناس، ویژهگر، ویژه کار، ماهر
سایر معانی: کاردان، اهل فن، کارشناسانه
[برق و الکترونیک] متخصص، خبره
[مهندسی گاز] متخصص، کارشناس، خبره
[صنعت] ماهر، خبره، متخصص، کارشناس
[حقوق] کارشناس، متخصص
[نساجی] متخصص - شخص خبره

دیکشنری

کارشناس
اسم
expert, judge, criticکارشناس
expert, specialist, proficient, authorityمتخصص
expert, connoisseur, tasterخبره
point, auditor, decimal point, expert, radix point, scrutineerممیز
expert, specialistویژهگر
expert, specialistویژه کار
صفت
skilled, expert, skillful, adept, proficient, skilfulماهر

ترجمه آنلاین

متخصص

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.