expendable
معنی
مصرف پذیر، قابل خرج
سایر معانی: خرج کردنی، کاربرد پذیر، از دست دادنی، صرف نظر کردنی، فدا کردنی
[ریاضیات] قابل صرفنظر کردن
سایر معانی: خرج کردنی، کاربرد پذیر، از دست دادنی، صرف نظر کردنی، فدا کردنی
[ریاضیات] قابل صرفنظر کردن
دیکشنری
قابل مصرف است
صفت
expendableمصرف پذیر
expendableقابل خرج
ترجمه آنلاین
قابل مصرف
مترادف
dispensable ، disposable ، excess ، inessential ، nonessential ، replaceable ، superfluous ، unimportant