معنی

انتظار داشتن، منتظر بودن، چشم داشتن، حامله بودن
سایر معانی: پیش بینی کردن، (پیدایش یا وقوع چیزی را) محتمل پنداشتن، توقع داشتن، چشم داشت داشتن، متوقع بودن، بیوسیدن، گوش به در بودن، گوش به زنگ بودن، (عامیانه) حدس زدن، تصور کردن، پنداشتن، گمان کردن، (در اصل) صبر کردن، در انتظار نشستن
[صنعت] انتظار داشتن، منتظر بودن، چشم داشتن
[ریاضیات] انتظار داشتن

دیکشنری

انتظار
فعل
expect, envisage, hold forth, anticipate, attend, awaitانتظار داشتن
expectچشم داشتن
await, expect, look forمنتظر بودن
expectحامله بودن

ترجمه آنلاین

انتظار می رود

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.