exorbitance
معنی
بیش از حد، افراط، زیادی، گزافی
سایر معانی: (قدیمی) قانون شکنی، یاغی گری (exorbitancy هم می گویند)، بیش از حد بودن، فراروالی، مفرط (بودن)، (قیمت) گزافی، (درخواست و غیره) نامعقولی، exorbitancy : زیادی
سایر معانی: (قدیمی) قانون شکنی، یاغی گری (exorbitancy هم می گویند)، بیش از حد بودن، فراروالی، مفرط (بودن)، (قیمت) گزافی، (درخواست و غیره) نامعقولی، exorbitancy : زیادی
دیکشنری
بی نظمی
اسم
wealth, extra, excess, surplus, immensity, exorbitanceزیادی
excess, indulgence, extravagance, overindulgence, plethora, exorbitanceافراط
exorbitance, exorbitancyبیش از حد
exorbitance, exorbitancyگزافی
ترجمه آنلاین
گزاف