exhilarate
معنی
نشاط دادن، روح بخشیدن، شادمان کردن، خوشی دادن
سایر معانی: سرحال آوردن، کیفور کردن، سرکیف آوردن، کیف دادن یا داشتن، دلشاد کردن، به وجد آوردن، (بسیار) خوشحال کردن، سرخوش کردن
سایر معانی: سرحال آوردن، کیفور کردن، سرکیف آوردن، کیف دادن یا داشتن، دلشاد کردن، به وجد آوردن، (بسیار) خوشحال کردن، سرخوش کردن
دیکشنری
هیجان زده
فعل
elevate, exhilarateنشاط دادن
exhilarateشادمان کردن
enliven, invigorate, exhilarate, quickenروح بخشیدن
joy, humor, exhilarate, gladden, humourخوشی دادن
ترجمه آنلاین
به وجد آوردن
مترادف
animate ، boost ، buoy ، cheer ، commove ، delight ، elate ، enliven ، exalt ، excite ، gladden ، inspire ، inspirit ، invigorate ، juice ، lift ، pep up ، perk up ، pick up ، put zip into ، quicken ، rejoice ، send ، snap up ، stimulate ، thrill ، turn on ، uplift ، vitalize