exhausting
معنی
خروجی، طاقت فرسا، خستگی اور
سایر معانی: خسته کننده
[صنایع غذایی] تخلیه هوا : بیرمن راندن هوای موجود در لا به لای قطعات داخل قوطی و فضای بالای قوطی یا بسته های دیگر است که معمولا با حرارت دادن،داغ پر کردن،ایجاد خلا،و بخار دادن بالای قوطی صورت میگیرد.
سایر معانی: خسته کننده
[صنایع غذایی] تخلیه هوا : بیرمن راندن هوای موجود در لا به لای قطعات داخل قوطی و فضای بالای قوطی یا بسته های دیگر است که معمولا با حرارت دادن،داغ پر کردن،ایجاد خلا،و بخار دادن بالای قوطی صورت میگیرد.
دیکشنری
خسته کننده
صفت
intolerable, exhausting, onerous, unbearable, unsupportable, unendurableطاقت فرسا
discharging, exhausting, deferentخروجی
exhausting, irksomeخستگی اور
ترجمه آنلاین
طاقت فرسا