exemplification
/ɪgzemplɪfɪkeɪʃən/

معنی

تمثیل، استنساخ، نمونهاوری، مثال اوری
سایر معانی: (از طریق مثال نشان دادن) با مثال روشن کردن، مانند آوردن، مثال، نمونه، سرمشق، استنسا

دیکشنری

نمونه
اسم
allegory, parable, exemplification, similitude, emblem, exemplumتمثیل
exemplificationنمونهاوری
exemplificationمثال اوری
transcription, derivation, exemplificationاستنساخ

ترجمه آنلاین

نمونه سازی

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.