excommunicate
معنی
طرد کردن، تکفیر کردن
سایر معانی: (از کلیسا اخراج و از مراسم مذهبی مانند ازدواج یا کفن و دفن محروم کردن) تکفیر کردن، بی دین خواندن، تکفیر شده، تکفیری، آدم تکفیر شده
سایر معانی: (از کلیسا اخراج و از مراسم مذهبی مانند ازدواج یا کفن و دفن محروم کردن) تکفیر کردن، بی دین خواندن، تکفیر شده، تکفیری، آدم تکفیر شده
دیکشنری
بیرون آمدن
فعل
excommunicateتکفیر کردن
banish, discard, excommunicate, rejectطرد کردن
ترجمه آنلاین
تکفیر کردن
مترادف
anathematize ، ban ، cast out ، curse ، denounce ، dismiss ، eject ، exclude ، expel ، oust ، proscribe ، remove ، repudiate ، unchurch