معنی

بر انگیختن، نشان دادن، موجب شدن، ابراز داشتن
سایر معانی: (به وضوح) نشان دادن، بروز دادن، نمایاندن، معلوم کردن

دیکشنری

نشان می دهد
فعل
show, demonstrate, display, illustrate, represent, evinceنشان دادن
prod, arouse, infuse, roust, excite, evinceبر انگیختن
evince, expressابراز داشتن
cause, afford, bring, entail, evince, inureموجب شدن