evaporated
/ɪˈvæpəˌret/

معنی

تبخیر کردن، تبدیل به بخارکردن، تبخیرشدن، بخارشدن، خشک کردن، بربادرفتن
[نساجی] تبخیر شده

دیکشنری

تبخیر شده
فعل
evaporate, vaporize, volatilizeتبخیر شدن
evaporate, vaporizeبخار شدن
evaporate, vaporizeتبخیر کردن
evaporateمتصاعد شدن
evaporateتبدیل به بخار کردن
dry, dehumidify, wither, desiccate, wipe, calcineخشک کردن
evaporateبرباد رفتن

ترجمه آنلاین

تبخیر شد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.