espionage
معنی
جاسوسی، خبر گیری
سایر معانی: خبرکشی، آبشتگری، انیشگی، پوشیده یابی، پوشیده جویی
سایر معانی: خبرکشی، آبشتگری، انیشگی، پوشیده یابی، پوشیده جویی
دیکشنری
جاسوسی
اسم
intelligence, espionage, espialجاسوسی
espionage, spying, inquiryخبر گیری
ترجمه آنلاین
جاسوسی