معنی

ماموریت، فرمان، ارجاع، پیغام
سایر معانی: (رفتن به منظور انجام کار یا رساندن پیام به ویژه به نمایندگی از سوی شخص دیگر) ماموریت، گماردگی، پادویی، پاکاری، دستوربری، کار انجامی، کار محوله، (قدیمی) پیام شفاهی، پیغام بری، پیغام رسانی

دیکشنری

ماموریت
اسم
mission, assignment, commission, duty, errand, tourماموریت
command, decree, order, steering wheel, edict, errandفرمان
message, word, dispatch, errandپیغام
reference, comission, errand, orderارجاع

ترجمه آنلاین

وظیفه

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.