envisage
معنی
انتظار داشتن، در نظر داشتن، روبرو شدن، در ذهن مجسم کردن
سایر معانی: (در نظر مجسم کردن) تصور کردن، دیس بین کردن، پیش بینی کردن، انگاشتن، مواجه شدن با
سایر معانی: (در نظر مجسم کردن) تصور کردن، دیس بین کردن، پیش بینی کردن، انگاشتن، مواجه شدن با
دیکشنری
پیش بینی
فعل
encounter, envisage, crossروبرو شدن
contemplate, envisage, purposeدر نظر داشتن
expect, envisage, hold forth, anticipate, attend, awaitانتظار داشتن
envisageدر ذهن مجسم کردن
ترجمه آنلاین
پیش بینی کند