enucleated
/ɪˈnjuːklɪeɪt/

معنی

مغزکردن، هسته درآوردن، کندن، (مج) روشن کردن، توضیح دادن

دیکشنری

محروم شده
فعل
enucleateمغزکردن
enucleateهسته دراوردن
dig, peel, pull, gully, gnaw, pluckکندن
clarify, turn on, illuminate, elucidate, light, lightenروشن کردن
explain, illustrate, elucidate, clarify, clear, enucleateتوضیح دادن

ترجمه آنلاین

هسته دار شده است

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.